۱۳۹۲ خرداد ۱۳, دوشنبه

زندگی پطرس درس زندگی من و ما

زندگی پطرس درس زندگی من و ما
تبدیل هویت انسانی +++ انسان جسمانی به انسان روحانی
خدا انسانها را با تمام صعفهایشان و استعدادهایشان میشناسد و تنها اوست که میتواند از هیچکس یک شخص و از طرد شدگان و ورشکسته گان و بی ارزشان رد شدگان این دنیا ظرف مقبول نظر خود بسازد

وقتی نام پطرس رامیشنویم به یاد شخصیت او میافتیم

وی دارای سرشت و طبیعت اخلاقی عجیب و ناهماهنگی بود، گاهی اوقات او را

عجول و بی پروا می بینیم، که خود را جلو می انداخته است. اما بعدها با فیض

خداوند، و قدرت روح القدس او بر این نقایص پیروز شده

و وارد فروتنی و تواضع و ملایمتی بسیار زیبا

می شود که در دو رساله نوشته شده توسط او، کاملا هویدا و خود را نشان می دهد.

او امیدوار، دلیر، مطمئن، با جرات، رک گو، عمل کننده، پر انرژی، قوی، پر قوت،

با محبت و پر از ایمان به استاد خود تا جایی که مصلوب گردید، بوده است..
-----------------------------------------------------------------------------------
********************************************
-------------------------------------------------------------------------------------
اما در سفر ایمان از سیمون پطرس ساخته میگردد
از به دنبالم بیا تا صخره
متی باب ۴ آیه ۱۹
۱۹ بدیشان‌ گفت‌: «از عقب‌ من‌ آیید تا شما را صیاد مردم‌ گردانم‌.»

نام اصلی وی شمعون (در زبان یونانی سیمون) به معنای “ شنوا ” می باشد.
. شغل وی ماهیگیری
پطرس از پیروان یحیی تعمید دهنده بود،

عیسی نام وی را به کیفا که ترجمه آن پطرس می باشد، تغییر داد. پیتِر یا کیفا از

اسامی آرامی است که در زبان یونانی قدیم پِطرُس نامیده می شده است، و تمامی آنها

به معنای “ صخره ” می باشد


+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
در کتاب مقدس زمانی که خداوند نام شخصی را تغییر می دهد، بیانگر نقشه بزرگی

است که خداوند برای او در نظر گرفته است

برای مثال: خداوند ابرام را به ابراهیم و سولُس را به پولُس

و یعقوب را به اسرائیل

+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
در این ملاقات وی برای اولین بار، توسط مسیح به شاگردی خوانده شد. برای دومین بار زمانی بود که انتخاب کرد که همراه و وفادار به مسیح باشد، و برای سومین بار زمانی که به عنوان رسول انتخاب گردید.

پطرس و یوحنا مامور تدارک شام فصح ( شام آخر ) گردیند. وی در مرحله اول اجازه

نداد که عیسی پاهای او را بشوید، اما پس از سخنان مسیح، اجازه داد که او پاهایش را

بشوید. پس از شام، پطرس یکی از کسانی بود که عیسی با خود به باغ جتسیمانی برد

، ولی در آنجا به خواب رفت. عیسای مسیح برای وی دعا کرد تا ایمانش توسط

شیطان تلف نشود و به وی گفت قبل از بانگ خروس سه بار وی را انکار خواهد

کرد. زمانیکه عیسی را دستگیر می کردند، پطرس به حمایت از عیسی، شمشیر

کشیده و گوش یکی از سربازان را قطع کرد و مسیح وی را مورد نکوهش قرار داد،

سپس پطرس و بقیه شاگردان عیسی را تنها گذاشته و فرار کردند. در هنگامی که

عیسی را سران قوم یهود بازخواست می کردند، وی سه بار قبل از خواندن خروس،


دوستی با عیسی را انکار کرد و سپس به گوشه ای رفت و گریست.

دیگر از پطرس تا رستاخیز مسیح از مردگان چیزی دیده نمی شود. فرشته ای که خبر

برخاستن مسیح از مردگان را به زنان گفت، بطور ویژه از پطرس نام می برد

رهبریت او بر سایر رسولان در بعضی مواقع، نشان بر برتری وی بر سایر رسولان

نیست.

نه عیسای مسیح او را برتر قرار داد و نه خود پطرس چنین ادعایی را کرد

و نه هرگز به خاطر نزدیکی و معاشرت وی با دیگران به او واگذار شد.


متی باب ۱۶ آیه ۱۵ تا ۱۹
۱۵ ایشان‌ را گفت‌: «شما مرا که‌ می‌دانید؟» ۱۶ شمعون‌ پطرس‌در جواب‌ گفت‌ که‌ «تویی‌ مسیح‌، پسر خدای‌ زنده‌!» ۱۷ عیسی‌ در جواب‌ وی‌ گفت‌: «خوشابحال‌ تو ای‌ شمعون‌ بن‌ یونا! زیرا جسم‌ و خون‌ این‌ را بر تو کشف‌ نکرده‌، بلکه‌ پدر من‌ که‌ در آسمان‌ است‌. ۱۸ و من‌ نیز تو را می‌گویم‌ که‌ تویی‌ پطرس‌ و بر این‌ صخره‌ کلیسای‌ خود را بنا می‌کنم‌ و ابواب‌ جهنّم‌ بر آن‌ استیلا نخواهد یافت‌. ۱۹ و کلیدهای‌ ملکوت‌ آسمان‌ را به‌ تو می‌سپارم‌؛ و آنچه‌ بر زمین‌ ببندی‌ در آسمان‌ بسته‌ گردد و آنچه‌ در زمین‌ گشایی‌ در آسمان‌ گشاده‌ شود.»
اعمال باب ۲ آیه ۳۷ تا ۴۰
۳۷ چون‌ شنیدند دلریش‌ گشته‌، به‌ پطرس‌ و سایر رسولان‌ گفتند: “ای‌ برادران‌ چه‌ کنیم‌؟” ۳۸ پطرس‌ بدیشان‌ گفت‌: “توبه‌ کنید و هر یک‌ از شما به‌ اسم‌ عیسی‌ مسیح‌ بجهت‌ آمرزش‌ گناهان‌ تعمید گیرید و عطای‌ روح‌القدس‌ را خواهید یافت‌. ۳۹ زیرا که‌ این‌ وعده‌ است‌ برای‌ شما و فرزندان‌ شما و همه‌ آنانی‌ که‌ دورند یعنی‌ هرکه‌ خداوند خدای‌ ما او را بخواند.” ۴۰ و به‌ سخنان‌ بسیار دیگر، بدیشان‌ شهادت‌ داد و موعظه‌ نموده‌، گفت‌ که‌ “خود را از این‌ فرقه‌ کجرو رستگار سازید.”
اعمال باب ۳ آیه ۱ تا ۸
۱ و در ساعت‌ نهم‌، وقت‌ نماز، پطرس‌ و یوحنا با هم‌ به‌ هیکل‌ می‌رفتند. ۲ ناگاه‌ مردی‌ را که‌ لنگ‌ مادرزاد بود می‌بردند که‌ او را هر روزه‌ بر آن‌ در هیکل‌ که‌ جمیل‌ نام‌ دارد می‌گذاشتند تا از روندگان‌ به‌ هیکل‌ صدقه‌ بخواهد. ۳ آن‌ شخص‌ چون‌ پطرس‌ و یوحنا را دید که‌ می‌خواهند به‌ هیکل‌ داخل‌ شوند، صدقه‌ خواست‌. ۴ اما پطرس‌ با یوحنا بر وی‌ نیک‌ نگریسته‌، گفت‌: “به‌ ما بنگر.” ۵ پس‌ بر ایشان‌ نظر افکنده‌، منتظر بود که‌ از ایشان‌ چیزی‌ بگیرد. ۶ آنگاه‌ پطرس‌ گفت‌: “مرا طلا و نقره‌ نیست‌، اما آنچه‌ دارم‌ به‌ تو می‌دهم‌. به‌ نام‌ عیسی‌ مسیح‌ ناصری‌ برخیز و بخرام‌!” ۷ و دست‌ راستش‌ را گرفته‌، او را برخیزانید که‌ در ساعت‌ پایها وساقهای‌ او قوت‌ گرفت ۸ و برجسته‌، بایستاد و خرامید و با ایشان‌ خرامان‌ و جَست‌ و خیزکنان‌ و خدا را حمدگویان‌ داخل‌ هیکل‌ شد.
عمال باب ۴ آیه ۱۳
۱۳ پس‌ چون‌ دلیری‌ پطرس‌ و یوحنا را دیدند و دانستند که‌ مردم‌ بی‌علم‌ و امی‌ هستند، تعجب‌ کردند و ایشان‌ را شناختند که‌ از همراهان‌ عیسی‌ بودند.

وقتی با شخصیتهای مختلف در کتاب مقدس آشنا میشویم میبینیم که آنان کامل نبودند

درست مثل من و شما اما تنها به سبب فیض الهی است که

سرکشی به فروتنی

ترس به شجاعت

ضعف به قدرت تبدیل میگردد


فیض عیسی مسیح محبت پدر و مشارکت روح القدس با شما باشد و بماند
http://youtu.be/17GxJiNOw34

ای کاش در مسیح خداوند فرزندان گردیم

ای کاش در مسیح خداوند فرزندان گردیم

اگر هویت خود را در خدا در خواندن کلام تشخیص بدهیم اینرا نیز درک میکنیم

که فرزندان و وارثان هستیم

صدای زنگ خطر بشنو ای خادم

رابطه ایی که بقدرت خون عیسی مسیح با خدا بر قرار گردیده است

را بشناسیم


متی باب بیست آیه بیست و هفت


و هر که‌ می‌خواهد در میان‌ شما مقدم‌ بـود، غلام‌ شما باشد.


متی باب بیست و پنج آیه بیست و شش

آقایش‌ در جواب‌ وی‌ گفت‌: "ای‌ غلامِ شریرِ بیکاره‌! دانسته‌ای‌ که‌ از جایی‌ که‌

نکاشته‌ام‌ می‌دروم‌ و از مکانی‌ که‌ نپاشیده‌ام‌، جمع‌ می‌کنم‌.


متی باب بیست و پنج آیه سی

و آن‌ غلام‌ بی‌نفع‌ را در ظلمت‌ خارجی‌ اندازید، جایی‌ که‌ گریه‌


و فشار دندان‌ خواهد .بود "


فیض عیسی مسیح محبت پدر و مشارکت روح القدس با شما باشد و بماند
http://www.youtube.com/watch?v=E0JvlIxTyKA&feature=share&list=LL8yOjKW-wrmB9mr_fu4VGbw

باید شاهدان عیسی مسیح باشیم

ما مسیحیان

باید شاهدان عیسی مسیح باشیم. هدف کلیسا این است که در جهان شاهدی برای

عیسی مسیح باشد. این هدف اصلی کلیسا است؛ سایر عملکردهای کلیسا در مقایسه

با این هدف حالتی ثانوی دارد.

شاهد عیسی مسیح بودن چه معنی یی دارد؟ این سخن بدین معنی است که گفتار و

رفتارمان در بین مردم، به گونه‌ای باشد که ایشان را به سوی او جذب کند؛ و اینکه

در جهان نور باشیم. عیسی فرمود: «بگذارید نور شما بر مردم‌ بتابد تا اعمال‌

نیكوی شما را دیده‌، پدر شما را كه‌ در آسمان‌ است‌ تمجید نمایند» (متی ۵: ۱۶).

بگذارید نور شما بتابد. این سخن بدین معنی است که ما سفیران مسیح در جهان

هستیم. پولس رسول می‌نویسد: پس برای مسیح ایلچی هستیم (دوم قرنتیان ۵:


۲۰). وظیفه ما به عنوان سفیران یا ایلچیان این است که انسانها را با خدا آشتی

دهیم.

پس‌ رفته‌، همه‌ امت‌هـا را شاگـرد سازیـد و ایشـان‌ را بـه‌ اسمِ اب‌ و ابن‌ و روح‌القدس‌

تعمید دهید. و ایشان‌ را تعلیـم‌ دهیـد که‌ همه‌ امـوری‌ را که‌ به‌ شما حکم‌ کرده‌ام‌ حفظ‌


کنند» (متی ۲۸: ۱۹-۲۰).


انگیزه ما برای شاهد بودن چیست؟

انگیزه ما محبت است. دومین حکم بزرگ کتاب

مقدس این است: «همسایه خود را چون نفس خود محبت نما» (مرقس ۱۲: ۳۱).

ما ایمانداران نان حیات را یافته ایم؛ اگر همسایه خود را دوست داشته باشیم،

مشتاق خواهیم بود که این نان را به او نیز برسانیم.


عیسی ما را فرا می‌خواند و جزو کلیسایش می‌گرداند تا ما برویم و میوه بیاوریم. او

فرمود: «شما مرا برنگزیدید، بلکه‌ من‌ شما را برگزیدم‌ و شما را مقرر کردم‌ تا شما

بروید و میوه‌ آورید و میوه‌ شما بماند» (یوحنا ۱۵: ۱۶).

چرا عیسی به جهان آمد؟ او آمد تا هر که بر او ایمان آورد هلاک نگردد، بلکه حیات جاودانی یابد (یوحنا ۳: ۱۶).


دربارۀ این موضوع بیندیشید! عیسی ما را نیز با همان هدف به میان مردم

می‌فرستد!

امروزه ما به عنوان کلیسا مقرر شده ایم تا کار مسیح را بر زمین ادامه دهیم و

نوری باشیم که به انسانها طریق آسمان و رسیدن به حیات ابدی را نشان دهیم.


متی باب ۲۸
۱۸ پس‌ عیسـی‌ پیـش‌ آمـده‌، بدیشـان‌ خطاب‌ کرده‌، گفت‌: «تمامی‌ قدرت‌ درآسمان‌ و بر زمین‌ به‌ من‌ داده‌ شده‌ است‌
۱۹ پس‌ رفته‌، همه‌ امت‌هـا را شاگـرد سازیـد و ایشـان‌ را بـه‌ اسمِ اب‌ و ابن‌ و روح‌القدس‌ تعمید دهید.
۲۰ و ایشان‌ را تعلیـم‌ دهیـد که‌ همه‌ امـوری‌ را که‌ به‌ شما حکم‌ کرده‌ام‌ حفظ‌ کنند. و اینک‌ مـن‌ هـر روزه‌ تا انقضای‌ عالم‌ همراه‌ شما می‌باشـم‌.» آمیـن‌.


با قنطارهایت چه کردی و چه میکنی ؟؟؟!!!

کدام قسمت از کلام را درست متوجه نمیشویم هدف را بشناسیم

عیسی چشمان خود را به هدف دوخته بود.

او موعظه می‌کرد، تعلیم می‌داد، شفا می‌بخشید و معجزات انجام می‌داد؛ اما هدف

همه این فعالیتها واحد بود: او می‌خواست تا انسانها را با خدا آشتی دهد. شفاها و

دیگر معجزات او فی نفسه هدف نبودند، بلکه نشانه‌هایی بودند بر این که او پسر

خدا است؛ آنها باعث می‌شدند که مردم با توجه بیشتری به کلام او گوش فرا دهند.

او نمی‌خواست به عنوان معجزه گر شناخته شود. تقریبا همیشه هنگامی که او کسی

را شفا می‌داد، به او می‌گفت که در این مورد با کسی سخن نگوید. او نمی‌خواست

که چشم مردم به روی نیاز روحانی شان بسته شود. هنگامی که مردم سعی می‌کردند

او را ترغیب کنند تا در روستایشان باقی بماند و به شفا دادن آنها ادامه دهد، عیسی

خواست آنها را نمی‌پذیرفت و پاسخ می‌داد: «مرا لازم‌ است‌ که‌ به‌ شهرهای‌ دیگر


نیز به‌ ملکوت‌ خدا بشارت‌ دهم‌، زیرا که‌ برای‌ همین‌ کار فرستاده‌ شده‌ام‌» (لوقا ۴:


۴۳). کار اصلی عیسی این بود که انسان را وارد ملکوت خدا

سازد.

وقتی کار اصلی


او این بود، کار اصلی ما نیز، چه به عنوان فرد و چه به عنوان کلیسا، باید همین

باشد.

در مورد هدف و یا ماموریت کلیسا،

نکته‌ای دیگر نیز هست که باید ذکر کنیم: وقتی

این ماموریت به کمال برسد، عیسی باز خواهد گشت و پایان جهان فرا خواهد رسید.

«و به‌ این‌ بشارتِ ملکوت‌ در تمام‌ عالم‌ موعظه‌ خواهد شد تا بر جمیع‌ امت‌ها

شهادتی‌ شود؛ آنگاه‌ انتها خواهد رسید» (متی ۲۴: ۱۴).


ماراناتا

فیض عیسی مسیح محبت پدر و مشارکت روح القدس با شما باد و بماند
http://youtu.be/hpdKDjzC8CI

۱۳۹۲ خرداد ۱۲, یکشنبه

باور کن . باور کن زندگی کردن تو مرگ تدریجی نیست


تا به وضعیت وحشتناکی هستی . پی نبری دنبال نجات نخواهی گشت . و عادت میکنی که ناله بزنی و رنج ببری و خدایی را که نمیشناسی صدا میزنی . فریاد میزنی . صدایت گوشهای درونت را کر کرده . ولی جوابی نیست
زندگی را مرگ تدریجی میبینی هر روز یک قسمت از ارزوهایت را به باد فراموشی میدهی . البته اگر شجاع باشی
ارزوی مرگ میکنی و ادامه میدهی .
ارزشهایی که دنیا بخوردت داده برات بزرگ میشن ادامه میدهی.
تا پی نبری که برهنه و ورشکسته هستی تا به وضعیت خودت پی نبری که . چقدر این عمر کوتاهه و تو امانت داری بیش نیستی .
هر اتفاقی که توی این دنیا داره اتفاق میفته ترا نمیتونه بیدارکند . از بس درد دیدی به همه چیز بیتفاوت شدی . خاکستر نشینی را
ترجیح به ازادی میدی میدانی چرا .
چون اگر چشمات باز بشود و اگر گوشات بشنود از شرایطی
که داری منزجر میشی . مجبور میشی دنبال راه نجات بگردی انوقته که باید ارزشهات را عوض کنی مسئولیت پذیر بشی .
بله سخته توی هر سنی که باشی تا حالا دنیا و مردم دنیا باعث بدبختیهات بودن حالا عینکت را کنار میزاری و
این عمر هدیه ایست که بدور انداختی .
موضوع اصلی اینجا تا زمانی در قید حیات هستی میتوانی تصمیم بگیری . نه اونجایی که بقول خودت انکر و منکر میان سراغت . ولی بعدش چه //
....................................................................................................................اونجا میخواهی بگی چی
این پیام امروز مال توست . خداوند امروز ترا دعوت کرده و منتظر توست . خدا ترا میشناسد قبل از اینکه در رحم مادرت نقش بگیری ترا خوانده ولی سوال من اینجا تو او را چقدر میشناسی .
باور کن . باور کن . زندگی کردن تو مرگ تدریجی نیست او به تو گفته انقدر عشق ترا در دل خود جای دهم که خجالت زده ایی و بگویی که بس است . “وقت‌ تمام‌ شد و ملکوت‌ خدا نزدیک‌ است‌. پس‌ توبه‌ کنید و به‌ انجیل‌ ایمان‌ بیاورید.”
رومیان باب ۱۰ آیه ۱۳ تا
۱۷ ۱۳ زیرا هر که‌ نام‌ خداوند را بخواند نجات‌ خواهد یافت‌.
۱۴ پس‌ چگونه‌ بخوانند کسی‌ را که‌ به‌ او ایمان‌ نیاورده‌اند؟
و چگونه‌ ایمان‌ آورند به‌ کسی‌ که‌ خبر او را نشنیده‌اند؟
و چگونه‌ بشنوند بدون‌ واعظ‌؟ ۱۵ و چگونه‌ وعظ‌ کنند جز اینکه‌ فرستاده‌ شوند؟
چنانکه‌ مکتوب‌ است‌ که‌ “چه‌ زیبا است‌ پایهای‌ آنانی‌ که‌ به‌ سلامتی‌ بشارت‌ می‌دهند
و به‌ چیزهای‌ نیکو مژده‌ می‌دهند.
۱۶ لکن‌ همه‌ بشارت‌ را گوش‌ نگرفتند زیرا اشعیا می‌گوید “خداوندا کیست‌ که‌ اخبار ما را باور کرد؟”
۱۷ لهذا ایمان‌ از شنیدن‌است‌ و شنیدن‌ از کلام‌ خدا.
اشعیا باب ۵۵ آیه ۱
۱ ای‌ جمیع‌ تشنگان‌ نزد آبها بیایید، و همه‌ شما كه‌ نقره‌ ندارید بیایید بخرید و بخورید. بیایید و شراب‌ و شیر را بی‌نقره‌ و بی‌قیمت‌ بخرید.
فیض و ارامش در نام عیسی مسیح با شما باد

چگونه بر دانش خود فخر کنم هرگاه او بود که به من معرفت بخشید تا ملکوت او را ببینم؟

وقتی از مارتین لوتر در مورد عشقش به خدا پرسیدند گفت: خدا را دوست دارم؟ برخی اوقات از او متنفرم. گاهی اوقات بنظرم مسیح چیزی جز یک داور خشمگین نیست، داوری که شمشیری به دست دارد و بسراغم آمده است.
لوتر می دانست که خدا محبت است، اما در عین حال قدوسیت خدا برای او به همان اندازه پرنگ می نمود. قدوسیتی که همه ما در برابر آن، در صورت نبود فیض و رحمت الهی، زایل خواهیم شد.
نمی دانم گاهی اوقات چرا اینقدر به خودمان، به ایمانمان، خدمتمان، دانشمان، روحانیتمان می بالیم. گاهی اوقات به قول سراینده مزمور : و من وحشی بودم و معرفت نداشتم (مزمور73: 22)
اگر دست بازدارنده خدا و فیض حیات بخش و رحمت پوشاننده خدا در زندگی ما نباشد.... دل سنگی ما سنگتر و خوی حیوانی ما، وحشیتر می گردد. این خداست که زنده می کند و این خداست که دل گوشتین می بخشد و این خداست که در شما(ما) برحسب رضامندی خود، هم اراده و هم فعل را به عمل ایجاد می‌کند.
چگونه به خود فخر کنم، هرگاه مرده بودم و زنده ام کرد؟
چگونه به کارهایم و خدمتم فخر کنم، وقتی او لباس عدالت بر تنم کرد و در ملکوت خود جای داد؟
چگونه بر دانش خود فخر کنم هرگاه او بود که به من معرفت بخشید تا ملکوت او را ببینم؟